اگر روزی ...
محبت کردیم بی منت ...
لذت بردیم بی گناه ...
بخشیدیم بدون شرط ...
آن روز ها واقعا زندگی کرده ایم...َ
هیچ چیز اتفاقی نیست
این حس خوب دوست داشتنت
این نیازشدید با تـღ ـو بودن
این همه عاشقانه که بی اراده می آیند و شعرمی شوند
هیچ کدام اتفاقی نیست
اینها همه هستند تا تـღ ـو را بیشترداشته باشم
تـღ ـو یی که تنها سهم مـღ ـن ازاین دنیایی
تـღ ـو یی که برایم معنی عشقی
پرسید چون دوستم داری بهم نیاز داری ؟
یا چون بهم نیاز داری دوستم داری ؟
بهش گفتم :
چون دوسـ ❤ـتت دارم بی نیاز ترینم
ڪــــﺴـــــے ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻡ
ڪـــه ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﺮﺍﯾﻢ ڪــــﺴﯽ ﻫﺴﺖ
ﮐﻪ ﻧﮕﺎﻫﻢ...
ﺩﻧﺒﺎﻝ ڪــﺴﯽ ﻧﯿﺴﺖ ،
ﻭﺍﯾﻦ ﺭﺍ ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯿﺰﻧﻢ
ﮐﻪﺩﯾﮕﺮ ڪــﺴﯽ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﻢ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﺪ
ﻭﻫﯿﭻ ﻧﮕﺎﻫــــے ﺩﻟـــــﻢ ﺭﺍ ﻧﻤﯿﻠﺮﺯﺍﻧﺪ
ﻫﻤﻪ ﺑﺪﺍﻧﻨﺪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﮐﻪ ﺳﻬﻞ ﺍﺳﺖ
ﻭﺟﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﯿــــﺎ هم ﻧﻤﯿﺪﻫﻢ...
دلت که گیر باشد
هر روز
دلگیری
به نام کلام دروغین عشق
چند وقتی بود که میخواستم برای تو درد این قلبی را که شکستی و رفتی بنویسم
اما تا میخواستم بنویسم قطره های اشکم بر روی کاغذ میریخت
و نمی توانستم آنچه را که میخواهم بر روی صفحه کاغذ
خیس بنویسم.حالا دیگر یک قطره اشک نیز در چشمانم نمانده و
همان قلب شکسته ام تنها یادگار از عشقت به جا مانده
قلبی که یک عالمه درد دارد ، دردی که مدتهاست دامنگیرش شده است.
از آن لحظه ای که رفتی در غم عشقت سوختم و با لحظه های تنهایی ساختم.
نمی توانستم از او که مدتها همدل و همزبانم بود جدا شوم ،
قلبم درد میکنه, تشخیص دکترا جراحیه...
چطور میتونم خونه ی تو رو بدم زیر تیغ جراحی؟!
اینجا تنها جاییه که تو هنوز توشی بعد گذشت این همه سال...
چه حس قشنگیه وقتی میشی مَحرمِ دل یکی ..
یکی که بهش اعتماد داری ..
بهت اعتماد داره ..
از دلتنگی هاش برات میگه ..
از دلتنگی هات براش میگی ..
آروم میشه ..
آروم میشی ..
حسی که هیچ وقت به تنفر تبدیل نمیشه ..
این حس مثل قطره های بارون پاکه ..
ﻣﻦ ﭼﯿﺰ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻧﺪﺍﺩﻡ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﻨﺖ !
ﮐﻤﯽ ﺩﻟﻢ ﺷﮑﺴﺖ ، ﺷﺐ ﻫﺎ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻡ
ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﺵ ﺳﺮﺩﺭﺩ ﻫﺮﺷﺒﻢ ﺷﺪ .
ﯾﮑﻢ ﺍﺯ ﺁﺭﺍﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﮔﺮﻓﺘﻢ .
ﭼﯿﺰ ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻧﺸﺪﻩ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ !
ﺗﻮ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺑﺎﺧﺘﯽ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻦ !
ﺗﻮ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﺮﯾﻦ ﻗﻠﺐ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﺧﺘﯽ !
ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﯼ ﻣﻦ ، ﻋﺎﺷﻘﺖ ﻧﻤﯽ ﺷﻮﺩ . . .
مَنْ و تو
همآنْ آدمْ و حوّآے مُدِرنیمْ
که دلمآنْ مےْخوآهد
شریکْ شَویمْ بآ هَمْ
در خوردنِ یک سیبْ
حتّے اگر رآنده شویمْ از اینجآ...!!!